زینب سادانزینب سادان، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره

روزهای زینب سادات

زینب سادات و دوسالگی هایش

زینب ساداتم خانم مادر سلام مهربانی و دوست داشتنی و دوساله، دوساله بودن را تنها مادرانی که فرزند دوساله دارند درک میکنند و تو بع تمام معنا دو ساله ای دو ساله ای و در پی کسب تجربه، در پی درک استقلال، در پی کشف هویت و ... خلاصه دوساله ای و خردادی و  گاهی خیلی بزرگ و گاهی خیلی کوچک و پر دردسر با قشقرق های خاص خودت ولی من همه اینها را دوست دارم و گاه با خودم میگویم خدا توفیق بده تا خوب درکش کنم، توفیق ده تا خوب و آنگونه که باید کمکش کنم تا این دوران را بگذراند اهل فن میگویند روحیات و حالات دوسالگی بی شباهت به دوران بلوغ نیست، کودک وابستگی های دوران قبل از تکلم خود را میخواهد رها کند و وارد فاز جدیدی از دوران رشد که همان ...
3 خرداد 1393

نوزده ماهگی هم گذشت

سلام زینب سادات نازم ماه ربیع الاول مبارک باشه انشاالله نوزده ماه از کنار هم بودنمان میگذرد و من هر روز بیشتر و بیشتر عاشقت هستم عاشق تو عاشق مادر بودن عاشق خدایی که نعمت با تو بودن و مادر بودن را به من داد هر روز و هر لحظه با بزرگتر شدنت و حرف زدنهای با مزه ات و داستان تعریف کردن هایت و کمک کردن های خاص خودت در کارهای خانه تعریف واژه شکر و ناتوانی من در این امر را به رخم میکشانی انسان موجود عجیبی است، یا شاید دنیا بستر عجیبی است؛ با مادر شدن و تجربه رشد انسانی در کنارت به خودت ، به بودنت، به رشدت، به اتفاقاتی که در زندگی برایت افتاده، به کمبودها و کاستیهایت، به راههای بهتر شدن، بهتر شدنی برای خودت و خانواده و فر...
15 دی 1392

عکس های گل دختر توی این چند ماهی که نبود :*

  سلام زینب سادات و بابا عید امسال در مشهد مقدس، آخه شکر خدا ما سال تحویل با زینب جونم مشهد بودیم   و کلی عکس دیگه در ادامه مطلب عید 92 و نطنز وقتی زینب سادات گلی کنار ننه جونش داشت سعی میکرد که چهار دست و پا راه بره و خدا را شکر مموفق شد توی تعطیلات عید 92 به این مهم دست پیدا کنه   این عکس ژاکت آبی ات که من خیلی دوستش دارم و مامانی برات بافته   اینم عکس سادات خانم وقتی بابایی براش کارت باما خریده بود و با علاقه شدید اونها را مطالعه میکردی،البته شکر خدا هنوز این علاقه پا برجاست و هر روز تا یه دور این کارت ها را نخونی خیالت راحت نمیشه مثل اینکه     ناز د...
16 آبان 1392

هفده ماهگی گل خانم

زینب سادات عشق مامان سلام   عجب مامان زرنگی داشتی که هفت ماهه به اینجا سری نزده خب، خودت که خوب میدونی که این چند وقته  مشغول پایان نامه و رسیدگی به کارهای گل دخترم بودم ولی این یکی دو روزه که وارد  محرم الحرام شدیم دوباره دلم گرفته و حال و هوای نوشتن دارم و یاد پارسال که این موقعها برات وبلاگ درست کردم افتادم و گفتم بیام و اینجا ابراز ارادتی به اربابمون حسین علیه السلام و طفل شیرخوارش علی اصغر ع و خانم رباب سلام الله علیها و همه همه کاروانیان آقا حسین در این ایام داشته باشم. این روزها برات  کتاب داستان های کربلا را که از نمایشگاه قرآن خریده بودم میخونم و کلی با حضرت علی اصغر و حضرت رقیه...
15 آبان 1392

9ماهگی

سلام گل دختر مامان خانم خانما....خوشگل خانما بالاخره شما در تاریخ 6ام اسفند 91 تونستی با کمک میله های تختت بایستی عزیزم کلی هم خوشحال شده بودی گلم وایسادی...برای خودت دست زدی و گفتی دست دسی،تازه میخواستی آقا خرسه را هم با خودت همگام کنی تو این ماه خیلی به من وابسته شدی نازنینم،همش میخوای تو بغل مامان باشی،تا جایی که چند روز من گردن درد گرفته بودم و نمیتونستم بغلت کنم میدونی یه شعری هست که عمه جون یادت داده، حالا وقتی ما میخونیم                یه روز یه آقا خرگوشه......رسید به یه بچه موشه            ...
22 اسفند 1391

لحظات ناب من با تو

سلام دو روز مانده به تولد عمه زهرا جون عمه تولدت مباااااااارک 5 روز از اسفند گذشت و تا 25 روز دیگر در انتظار سال 92 هستیم زینب سادات          میوه دل وقتی چهره معصومت را در حال آواز خواندن قبل از خواب میبینم، با خودم میگم یک چیزهایی هست که فقط لذت آن را یک مادر تجربه میکند و بس....... مثل چی؟!! مثل همین معصومیت به خواب رفتن تو وقتیکه عروسکت در دستانت هست   مثل چی؟!! مثل همین معصومیت به خواب رفتن تو وقتیکه عروسکت در دستانت هست مثل اینکه وقتی غذا بهت میدم و سیر میشی، فوری میخوای بپری تو بغل من مثل اینکه وقتی صبح از خواب بیدار میشی و من میگم:"ا...
5 اسفند 1391

مادرانه

زینبم، دخترم سلااااااااااااااااام طنین نفسهایت،انگاه که در آغوشم هستی نوازشهای کودکانه ات،آنگاه که دستان کوچکت را بر صورتم قرار میدهی و لبانم بازی میکنی شیرینی نگاهت ،آنگاه که خواسته ای داری کنجکاوی هایت،آنگاه که در صدد کشف حقایق هستی نوای دلنشین صدایت،آنگاه که با راه رفتن "تا تا" میگویی و با به هم زدن دستانت "دس دسی" همه و همه.... طنین نفسهایت،انگاه که در آغوشم هستی گرمی دستانت،آنگاه که در دستانم می فشارمش نوازشهای کودکانه ات،آنگاه که دستان کوچکت را بر صورتم قرار میدهی و لبانم بازی میکنی شیرینی نگاهت ،آنگاه که خواسته ای داری کنجکاوی هایت،آنگاه که در صدد کشف حقایق هستی ...
10 بهمن 1391

میلاد حضرت رسول مبارک

السلام علیک یا رحمة للعالمین زینب سادات.......گل مامان.........عیدت مبارک دختر ناز جشن شب میلاد خوش گذشت بهت مامان؟ اینم عکس شما و سارینا جون انشاالله که رسول الله ما را مورد عنایت خودشون قرار بدهند و امام زمان عج از ما راضی باشند. ...
10 بهمن 1391